صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...
روزها يكی پس از ديگری به پايان
می رسند...
و در پی روزها
عمر من...
خسته نباشی سرنوشت....!
می بينی؟!
دست در دستان تو
تمام راه را بيراهه رفتم
شنيدم كسی ميگفت:
چشمانت را ببند!
اعتماد كن...
به قيمت تمام روزهای رفته
چشم هایــم را بستم...
اعتماد كردم...!
بهای سنگينی داشت اعتماد !
روزی...
چشمانم را باز كردم؛
چيزی به نام " عشـــــق "
در راهِ همپا شدنِ با تو
به تاراج رفته بود!
باران که می آید
حضور مبهم یک هیچ مرا فرا می گیرد
تپش های قلبم به شماره می افتد
دم می رود و بازدم به سختی باز می گردد
دلم سخت می گیرد.
آدمی غرورش را خیلی زیاد
شاید بیشتر از تمام داشته هایش دوست بدارد
حالا ببین خودش غرورش را بخاطر تو
نادیده بگیرد
چقدر دوستت دارد این را بفهم گلم......
تنهایی یعنی......
هنوزم سعی میکنی از تو رفتاراش و حرفاش
یه نکته ای پیدا کنی تا به خودت تلقین کنی
هنوزم داره به تو فکر میکنه.......
دستای همیشه سردمون
شیطنتو بچگیمون
همه به خیر......
گفتی تکرار میشه,
باورم نمیشه ت شده باشه,
گفتی به حرف دلت گوش کن,اون میگه رفتی سفر برمگردی,
زود زود{ازاون زودای خیلی دیر}
برمرگردی؟؟؟؟؟؟
دیربیا امابیا
انصاف نیست …
دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …
و آنقدر بزرگ باشد …
که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …
کل دنیا را هم که داشته باشی...
باز هم دلت می خواد..
بعضی وقت ها... فقط بعضی وقت ها...
برای یک لحظه هم که شده...
همه ی دنیای یک نفر باشی...!
حـــــآلا که رفتی...
امآ بــــدون که دارمِـــت!!!
هســـتی...
همــیشه...
هرجـــآ...
فقط ...
در آغــــوش دیگری!!!
خـُבاجـوטּ
اوטּ בُنیــا اَگر خوآستے گُنآه هآی یوآشَڪیموטּ رو نِشوטּ بـבی
لُطفا
گِریـﮧ هآے یَوآشڪے موטּ رو هَم نِشوטּ بـבه
فضای مجازی واســـه بعضــــیا مثل بهشت زهراست
واسه سر زدن به اونی که دوستش دارن
ولی دیگه ندارنش
برای آروم کردن دل خودشون میرن توی پروفایلش
با یه دنیا حسرت و خاطره فقط سکوت میکنن
و کامنت دوستای تازشو میخونن
✘آدمهای دنیای مجازی از دور دوست داشتنی ترند
ﺭﻓﺘـــــ ــــــ ــــــﯽ ؟ ! ﻓﺪﺍﻯ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻴﺴﻢ !!!!
ﻭﻋـ ــﺪﻩ ﯼ ﻣﺎ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺎﺷـ ــﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺩﺳﺘــــ ـــــ ﻫﺎﯾﻢ ﺁﻏﻮﺷـــ ــﻢ ......
ﺑﻮﺳــــ ـــﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻬــــ ـــــﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﺎﯾﻢ ....
ﻣﺜﻞ ﺳﮕـــــ ــــــــــ ﻟـــــ ـــــﻪ ﻟـــــ ـــــﻪ ﺑﺰﻧﯽ !
ﺁﻧــﺮﻭﺯ ﺍﮔـــ ــــﺮ . . . ﭘﺸﺘــــــ ﮔﻮﺷﺘــــــ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﯼ . . .
ﻣـــ ـــﺮﺍ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫــــ ـﯽ ﺩﯾﺪ ...
هـــمــیــشــه نــــه
ولــــی گـــاهـــی
مــیــان بـــودن و خـــواســتـن
فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد
وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه
کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی
ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش بــــاشـــی …
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم :
یکی بود ، یکی …
بی خیال …
خلاصه اش میشود : دوستت دارم
هیچکس نمیتواند به عقب برگردد و از نو شروع کند
اما همه میتوانند از همین حالا شروع کنند و
پایان تازه ای بسازند.
نترس از اینکه عاشق شوی
با دل و جان
عشق خشنود کننده ترین
و زیباترین احساس دنیاست
نترس از دل آزرده شدن
یا اینکه طرف مقابل
به تو عشق نورزد
سرخاک من…اونی که بیشتراذیتم کردبیشترگریه میکنه…
اونی که منونخواست…بالاخره میاددیدن جسدم…
اونی که حتی نیومدتولدم زیرتابوتمومیگیره…اونی که سلام نمیکرد
میادبرای خدافظی…عجب روزیه اون روزحیف که خودم نیستم
مـی نـِویـســَم کـِه تــُو بـِخـوآنــى امــآ حـِیـفـــ ... !
دیـگــَرآن عــآشـِقــآنـِه هــآىِ مــَرآ مـی خـوآنــَنـد
وَ یــآد عــِشــق خــُودِشــآن مـی اُفـتــَند... !
و َتــُو…
حــَتى نــِگــآه هــَم نـِمی کــُنى …!
یادت باشد؛
یـکـــ نـفـَر مـے خــواهــَمــ
مُـحــکــَـم
بـــزنـد در گــوشَـمــــــ
بـے هـیـچ دلـیلـے ...
فقَـط بشکـند
ایـטּ بُـغـضِ لــعنـتـے را .
..*
حــــواست بـہ دلتــ باشد . . .
آن را هـــر جایــــے نگــذار!
ایــن روزهــــــا دل را میــدزدند . . .
بــعد ڪہ بہ دردشـــان نـخــورد
جـای صـــندوق پـستـــ آنــــرا در سطل آشـــــغال مے
اندازند !
و تــو خوبــ مـیـــــدانے دلے که اَلمثنے شد!
دیــ