امشب نیز، 
میهمان تنهایی خویشم

 

میزبانم اینبار،
لب به سخن میگشاید . . . .


موش های زباله پیما،
هیچگاه به آسمان دست نتوان بُردن
شاهین باش و پُر پرواز



تیره چشمان،
نور را نخواهند دید
چشم می باش جان را . . .
اگر خواهی،
نور حقیقت جستن


فتنه گران
آوای رستگاری را
نخواهنــــد یافت
گوشِ دل می باش
گر این نغمه خواهانی



هرزه دران
عشق را نخواهند دید
یکسره عشق باش و معشوق
اگر خواهان جانی




بیداد میکند ظلمات
در این مکاره بازار
دروغین و دروغان
خشکسارِ معرفت و طریقت





یکسره جان باش
که عشق و نور
از میان صخره و خارا
خُرسند میخرامند
هر چند شکسته پای
.
.
.
.
.
باز به فنجان سرد چای رسیدم
ترک میهمانی کنم . . .




. . . . . . . .
شعر و عکس: س. ض
چهارم شهریور نود و یک
به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ شنبه 29 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:45 توسط neda

دستانت را دراز کردي
چون جريان هاي بي سرانجام
لبهايت با سلام بوسه
ويران گشتند روي لبهام
.
.
.
دخترک خنده کنان گفت که چيست
راز اين حلقه ي زر
راز اين حلقه که انگشت مرا
اين چنين ننگ گرفته است به بر
همه گفتند: مبارک باشد
دخترک گفت: دريغا که مرا
باز در معني آن شک باشد
.
.
.
دقت کن! علف هرز چيزي نيست به جز گلي که کسي دوستش ندارد!
.
.
.
نذر کرده ام اگر نيايى پياده….از يادت بروم!!
.
.
.
آن روز که مى شکستم
مى دانستم که از کاسه شکسته آب نخواهى خورد
.
.
.
بعضى آه ها را هر چقدر هم که از ته دل بکشى
باز هم سينه ات خالى نميشود
کاش مى دانستى امروز سينه ى من
پر است از آن آه ها
.
.
.
از خواب پريدم!
چشمانم پر اشک بود.
بلندشدم و رفتم سمت تنها يادگارى از تو…
عطرت بود که روى پيراهنم جامانده بود.
سرکشيدم،بوى نبودنت را
.
.
.
لباسهايم آدم نميشوند، حتى زمانى که آنها را به بند، دار ميزنم!
هنوز بوى تو را ميدهند…
.
.
.
مانده ام که چگونه اشکهايم را قانع کنم که ديگر نمي آيي…
اشکهايم از بس مانند قلبت صاف و شفاف اند
که دروغ من درباره تو از آنها خجالت ميکشد!
.
.
.
خدايا خيلي ها دلمو شکستن ديگه تحمل ندارم
بيا با هم بريم سراغشون من نشونت ميدم تو ببخششون
.
.
.
گناهش گردن خودش! آن روز که حسرتش را خوردم روزه بودم
.
.
.
پاهايم را که درون آب ميزنم، ماهي ها جمع ميشوند
شايد اينها هم فهميده اند، عمري طعمه روزگار بوده ام
.
.
.
وقتي عادت کردي با چند نفر باشي
در آينده نمي توني با يک نفر زندگي کني
.
.
.
رفيقم بهم گفت يه آرزو دارم واسم دعا کن: شب و روز با چشم گريون دعاش کردم، نميدونستم آرزوش فراموش کردنه منه
.
.
.
گفت جبران ميکنم، گفتم کدام را؟ عمر رفته را؟ روي شکسته را؟
دل مرده اما تپيده را؟ حالا من هيچ! جواب اين تار موهاي سفيد را مي دهي؟
نگاهي به سرم کرد و گفت: چه پير شده اي؟ گفتم جبران ميکني؟ گفت کدامش
را؟
.
.
.
ديگر نمي گويم: گشتم نبود, نگرد نيست
بگذار صادقانه بگويم: گشتم اتفاقا بود, فقط مال من نبود…!
.
.
.
آخر نفهميدم فراموش کردن درد داشت يا فراموش شدن… به هر حال دارم فراموش ميکنم فراموش شدنم را
.
.
.
هي لعنتي! عاشقانه هاي مرا به خودت نگير، مخاطب من معشوقه ايست که هنوز به دنيا نيامده
تو که مدتهاست از دنياي من رفته ايي
.
.
.
وقتى که ديگر نبود
من به بودنش نيازمند شدم
وقتى که ديگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتى که ديگر نمى توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتى که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتى که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگى کردن
مثل تنها مردن
.
.
.
يادتان باشد،وقتي خورشيد ميدرخشد، هرکسي ميتواند دوستتان داشته باشد، در طوفان است که متوجه ميشويد چه کسي واقعا به شما علاقه دارد...

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 17:31 توسط neda

نامم را پاک کردی ، یادم را چه می کنی؟!
یادم را پاک کنی ، عشقم را چه می کنی؟!...
اصلا همه را پاک کن ...
هر آنچه از من داری...
از من که چیزی کم نمی شود...
فقط بگو با وجدانت چه می کنی؟!
شاید...؟!نکند آن را هم پاک کرده ای ؟!!!
نـــــــــــــــــــــــــه!! شدنی نیست...!
نمی توانی آنچه رانداشتی پاک کنی .. .

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 17:30 توسط neda

می گویند:شادبنویس نوشته هایت درد دارد!

ومن یادهامونم می افتم.........

باچشمهای خیس که شاد بودن را منتظراست!

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:27 توسط neda

 

 شب آرامی بود...

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه ؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد...؟

هیچ...!!!

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ چهار شنبه 26 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:19 توسط neda

 ای که کردی ز وفا پاک فراموش مرا

بی تو غم سخت گرفته است در آغوش مرا

 

میشوم آب چُنان شمع , خدا هست گُواه

تا زمانی که کُند عشق تو خاموش مرا

 

خاطراتی که گذشته است میان من و تو

هم به هوش اوردو هم بَرد از هوش مرا

 

غم دوری تو مانند همان کاسه ی زَهر

مدتی هست که هر شب شده در نوش مرا

 

با خبر باش که این تنگ دلیهای دلت

به یقین میکند اینبار , کفن پوش مرا

 

راستش , روز جدایی تو مُردم , اما

عشقت اورد دوباره به سَرِ جوش مرا

 

کاش میشُد دلت آگه ز دل پُر دردم

تا شود بَر غم تو لحظه ایی سَرپوش مرا

 

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:21 توسط neda

 

من صبورم اما...


به خدا دست خودم نيست اگر مي رنجم


يا اگر شادي زيباي تو را به غم غربت چشمان خودم مي بندم .


من صبورم اما . . .


چقدر با همه ي عاشقيم محزونم !


و به ياد همه ي خاطره هاي گل سرخ


مثل يک شبنم افتاده ز غم مغمومم .


من صبورم اما . . .


بي دليل از قفس کهنه ي شب مي ترسم


بي دليل از همه ي تيرگي تلخ غروب


و چراغي که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . مي ترسم .


من صبورم اما . . .

 


آه . . . اين بغض گران صبر نمي داند چيست

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:13 توسط neda

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد


که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد


لب تو میوه ی ممنوع ولی لب هایم


هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد


با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر


هیچ کس ، هیچ کس این جا به تو مانند نشد

 

هرکسی در دل من جای خودش را دارد


جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها


عاقبت با قلم شرم نوشتند :…نشد

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:6 توسط neda

ای نازنینم ، با من باش


تنها اميد و بهانه برای زنده بودنم باش ، در تنهايي هايم تو بیا و در رویاهایم باش!


تنهای تنها برای من باش ، این قلب شکسته ام برای توست ، همیشه و همیشه در کنار آن باش !


ای نازنینم تو تنها عشق و یار منی ، پس با من بمان ، عاشق بمان


و برای همیشه در این قلب دیوانه ام باش

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:6 توسط neda

عشق تو مانند روح در وجود من است که فقط هنگام

مرگ از هم جدا میشویم . . .

باید از آرامش گل ها گذشت ،

شادمان چون لحظه دیدار شد

بهترین تسکین دل این جمله است ،

باید از پیوند تو سرشار شد عشقم...

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, ساعت 6:5 توسط neda

واحد اندازه گیریِ فاصله  مــتــر نیست

اشتیاق است

مشتاقش که باشی

حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است

 

+نوشته شده در دو شنبه 24 مهر 1391
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
ساعت15:57توسط
به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:, ساعت 16:11 توسط neda

دلم میخواد یه جوری زندگی کنم که آدما بهش میگن عجیب

فقط به تـــــــو سلام کنم

فقط با تـــــــو حرف بزنم

فقط واسه تـــــــو دعا کنم

دستم فقط تودست تـــــــو باشه

فقط تـــــــو صدام کنی

فقط مال تــــــــو باشم

فقط برای تـــــــــو بمیرم

بجاش تــــــــــــــو ٬ هم فقط مال من باشی

به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید

♥ دو شنبه 24 مهر 1391برچسب:, ساعت 16:10 توسط neda